۳۵۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۲۸

دل تنگ مدار، ای ملک، از کار خدایی
آرام و طرب رامده از طبع جدایی

صد بار فتادست چنین هر ملکی را
آخر برسیدند به هر کام روایی

آن کس که ترا دید و ترا بیند در جنگ
داند که: تو با شیر به شمشیر درآیی

این کار سمایی بد، نه قوت انسان
کس را نبود قوت به کار سمایی

آنان که گرفتار شدند از سپه تو
از بند به شمشیر تو یابند رهایی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.