هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از تجربه‌ی خود در میکده و مواجهه با مغبچه‌ی باده‌فروش می‌گوید. مغبچه به او توصیه می‌کند که از خواب بیدار شود، خود را پاک کند و به خرابات برود تا دیر خراب آلوده نشود. شاعر از آلودگی روح و طبیعت به مواد مذاب و تراب شکایت می‌کند و در نهایت به این نتیجه می‌رسد که عاشقان راه عشق در این بحر عمیق غرق شده‌اند اما به آب آلوده‌ای تبدیل نشده‌اند. حافظ نیز از لطفی که به انواع عتاب آلوده شده است، اظهار تاسف می‌کند.
رده سنی: 18+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند شراب و خرابات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۴۲۳

دوش رفتم به در میکده خواب آلوده
خرقه تردامن و سجاده شراب آلوده

آمد افسوس کنان مغبچه باده فروش
گفت بیدار شو ای ره رو خواب آلوده

شست و شویی کن و آن گه به خرابات خرام
تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده

به هوای لب شیرین پسران چند کنی
جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده

به طهارت گذران منزل پیری و مکن
خلعت شیب چو تشریف شباب آلوده

پاک و صافی شو و از چاه طبیعت به درآی
که صفایی ندهد آب تراب آلوده

گفتم ای جان جهان دفتر گل عیبی نیست
که شود فصل بهار از می ناب آلوده

آشنایان ره عشق در این بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده

گفت حافظ لغز و نکته به یاران مفروش
آه از این لطف به انواع عتاب آلوده
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.