هوش مصنوعی: شاعر از باد می‌خواهد که جلوه‌های معشوق را به دیگران نشان دهد و او را با معشوق تنها بگذارد. او از رنجش‌های عاشقانه می‌گوید و از پشیمانی معشوق از رنجاندن او سخن می‌راند. همچنین، شاعر از دل خود می‌خواهد که حال غمناکش را نپرسد، زیرا مدتی است که جان خود را از یاد برده است. در پایان، شاعر از معشوق می‌خواهد که با یک نگاه او را از بدنامی نجات دهد و کار را بر خود آسان کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

گزیدهٔ غزل ۲۴

برو ای باد و پیش دیگران ده جلوه بستان را
مرا بگذار تا می بینم آن سرو خرامان را

به این مقدار هم رنجی برای خاطر نمی‌خواهم
که از خونم پشیمانی بود آن ناپشیمان را

مپرس ای دل که چون می‌باشد آخر جان غمناکت
که من دیریست کز یادت فراموش کرده‌ام جان را

ورت بدنامی است از من به یک غمزه بکش زارم
چرا برخویش مشکل می کنی این کار آسان را؟
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۲۳
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.