هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد عشق و بدبختیهای خود میگوید. او از گریههای بیپایان، ناتوانی در شستن اثر بدبختی، و ذاتی بودن عشق سخن میگوید. همچنین، از مستی و درد به عنوان بخشی از زندگی خود یاد میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی مفاهیم مانند مستی و درد ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب یا نامفهوم باشد.
گزیدهٔ غزل ۱۳۷
هر شب من و از گریه سر کوی تو شستن
بدبختی این دیده که آن پا نتوان شست
دریا ز پی بخت بد از دیده چه ریزم
چون بخت بد خویش به دریا نتوان شست
عشق از دل ماکم نتوان کرد که ذاتی است
چون مایهٔ آتش که ز خارا نتوان شست
از دردی خم شوی مصلای من مست
کز آب دگر کهنه مارا نتوان شست
بدبختی این دیده که آن پا نتوان شست
دریا ز پی بخت بد از دیده چه ریزم
چون بخت بد خویش به دریا نتوان شست
عشق از دل ماکم نتوان کرد که ذاتی است
چون مایهٔ آتش که ز خارا نتوان شست
از دردی خم شوی مصلای من مست
کز آب دگر کهنه مارا نتوان شست
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۱۳۶
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۱۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.