هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و اندوه خود می‌گوید و به شب‌هایی که در کنار یارش گذرانده، اشاره می‌کند. او از مردم می‌گوید که از حالش می‌پرسند و خود را مانند مرغی می‌داند که عمرش در اسارت گذشت. شاعر از روزهای بدون عشق و هوشیاری ناخوشنود است و در پایان از دشواری‌هایش می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و غمگین است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

گزیدهٔ غزل ۱۵۹

با غمش خو کردم امشب گرچه در زاری گذشت
یاد میکردم از آن شبها که در یاری گذشت

مردمان گویند چونی در خیال زلف او
چون بود مرغی که عمرش در گرفتاری گذشت

ناخوش آن وقتی که بر زنده‌دلان بی عشق رفت
ضایع آن روزی که بر مستان به هشیاری گذشت

ماجرای دوش می‌پرسی که چون بگذشت حال
ای سرت گردم چه می‌پرسی به دشواری گذشت
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۱۵۸
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۱۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.