هوش مصنوعی: این شعر از رفتن یار و فراق او سخن می‌گوید. شاعر با تصاویری از طبیعت مانند برگ‌های پاییزی، گل‌های رفته و باد خزان، احساس غم و اندوه خود را بیان می‌کند. او از بی‌قراری دل، اشک‌های بی‌پایان و از دست دادن صبر می‌گوید. در نهایت، شاعر اشاره می‌کند که همه عقل و عمرش در غم فراق از بین رفته است.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و احساسات شدید مانند غم فراق و از دست دادن،更适合 برای مخاطبان نوجوان و بزرگسال که توانایی درک و همذات‌پنداری با این مفاهیم را دارند.

گزیدهٔ غزل ۱۶۶

برگ زیرآمد و برگ گل و گلزار برفت
سرخ رویی رخ لاله وگلنار برفت

سرو بشکفت و چمن سبز شد و نرگس خفت
گوبرو از بر من این همه چون یار برفت

نزد من باد خزان دوش غبار آلوده
آمد وگفت که سرو تو ز گلزار برفت

خواستم تا بروم در طلب رفتهٔ خویش
یادم آمد رخ او پای من از کار برفت

در دوید اشک چو بازآمد ز خویش ندید
دل بینداخت هم اندوه و خونبار برفت

خون دل گر چه که بسیار برفت اندک ماند
صبر هر چند که بود اندک و بسیار برفت

باد خاری ز ره گل‌رخ من می‌آورد
جانم آویخت در آن خار و گرفتار برفت

هر چه از عقل فزون شد همه عمرم جوجو
اندرین غارت غم جمله به یک بار برفت
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۱۶۵
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۱۶۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.