هوش مصنوعی:
شاعر در این ابیات از درد هجران و عشق ناکام میگوید و از سوزش درونی خود سخن میگوید که حتی پیراهنش از آن نمیسوزد. او از سردی دلهای اطرافیان و عدم درک رنجش شکایت دارد و اشاره میکند که دشمنانش نیز با طعنههایشان نمیتوانند او را بسوزانند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی و شاعرانه است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین ممکن است برخی از مفاهیم مانند طعنههای دشمنان برای کودکان قابل درک نباشد.
گزیدهٔ غزل ۲۳۶
بدینسان کز تب هجران تنم در زیر پیراهن
همی سوزد عجب دارم که پیراهن نمیسوزد
چراغ من نمیسوزد شب ازدلهای سرد من
چراغ خانهٔ همت به هم روشن نمیسوزد
غم خسرو هخی دانی و نادان میکنی خود را
مرا این کشت ورنه طعنهٔ دشمن نمیسوزد
همی سوزد عجب دارم که پیراهن نمیسوزد
چراغ من نمیسوزد شب ازدلهای سرد من
چراغ خانهٔ همت به هم روشن نمیسوزد
غم خسرو هخی دانی و نادان میکنی خود را
مرا این کشت ورنه طعنهٔ دشمن نمیسوزد
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۲۳۵
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۲۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.