هوش مصنوعی: شاعر از درد هجران و جدایی معشوق شکایت می‌کند و از بیتابی دلش می‌گوید. او از معشوق می‌خواهد که رویش را نپوشاند و اجازه دهد عشقش مانند گل‌های باران‌خورده بریزد. شاعر همچنین بیان می‌کند که حضور معشوق در قلبش چنان شدید است که گویی جانش از تن بیرون می‌رود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که درک آن‌ها ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

گزیدهٔ غزل ۲۳۷

نگارا از من مسکین چه خیزد
چرا هجر تو با ما می‌ستیزد

همی خیزد ز زلفت نالهٔ دل
چو آن آواز کز زنجیر خیزد

مپوشان روی را بگذار که شرم
شود گل آب و در پیشت بریزد

چو جا در سینهٔ خسرو گرفتی
درون او ز جان بیرون گریزد
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۲۳۶
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۲۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.