هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد دل و رنجهای عاطفی خود میگوید. او از بیتوجهی یار و غیبت او شکایت دارد و احساس تنهایی و بیگانگی میکند. همچنین، از تغییر حال و روزگار و بیمیلی مرغ (نماد یار) به بازگشت به آشیانه (رابطه) اظهار ناراحتی میکند. در پایان، شاعر از خدا میپرسد که دیشب غایبش کجا بوده و این اضطراب و نگرانی از کیست.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاطفی عمیق و پیچیده است که درک آنها ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات و استعارههای بهکار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربهی عاطفی دارند.
گزیدهٔ غزل ۳۲۰
سوز دلم بدید و ز دیده نمی نریخت
این یار خانه سوخته را این قدر نبود
دوش آمدی و معذرتی گر نکرد من
معذور دار زانکه ز خویشم خبر نبود
بیگانه وار از سر ما سایه برگرفت
ما را ز آشنایی او این گمان نبود
گل آمد و به باغ رسیدند بلبلان
وان مرغ رفته را هوس آشیان نبود
یارب که دوش غایب من خانهٔ که بود
تشویش این چراغ ز پروانهٔ که بود؟
این یار خانه سوخته را این قدر نبود
دوش آمدی و معذرتی گر نکرد من
معذور دار زانکه ز خویشم خبر نبود
بیگانه وار از سر ما سایه برگرفت
ما را ز آشنایی او این گمان نبود
گل آمد و به باغ رسیدند بلبلان
وان مرغ رفته را هوس آشیان نبود
یارب که دوش غایب من خانهٔ که بود
تشویش این چراغ ز پروانهٔ که بود؟
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۳۱۹
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۳۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.