۲۶۳ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۳۲۰

سوز دلم بدید و ز دیده نمی نریخت
این یار خانه سوخته را این قدر نبود

دوش آمدی و معذرتی گر نکرد من
معذور دار زانکه ز خویشم خبر نبود

بیگانه وار از سر ما سایه برگرفت
ما را ز آشنایی او این گمان نبود

گل آمد و به باغ رسیدند بلبلان
وان مرغ رفته را هوس آشیان نبود

یارب که دوش غایب من خانهٔ که بود
تشویش این چراغ ز پروانهٔ که بود؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۳۱۹
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۳۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.