هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات از فراق و درد عشق سخن می‌گوید. دلش به سوی معشوق می‌دود و از جدایی رنج می‌برد. او از رفتن دل نادانش گله می‌کند و از حال و روز غریبانه‌اش می‌نالد. در نهایت، از گره زلف معشوق و جان دادن خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و گاه غمگین است که درک آن برای نوجوانان کم‌سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'جان دادن' و 'غم فراق' نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

گزیدهٔ غزل ۳۳۹

دل باز سوی آن بت خو چه می‌دود
این خون گرفته باز دران کوچه می‌رود؟

چون رفت از من آن دل نادان روای صبا
امشب بران غریب ببین کوچه میرود؟

گلگشت باغ می کند امروز سرو من
بنگر که باز بر گل خوشبو چه میرود؟

جان می رود زمن چو گره می زند به زلف
مردن مراست از گره او چه می‌رود؟
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۳۳۸
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۳۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.