هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از مولانا با زبانی نمادین و پر از تصاویر شاعرانه، به موضوعاتی مانند عشق الهی، رهایی از غم، عدالت، و وحدت وجود می‌پردازد. شاعر از عناصری مانند طوطی، بلبل، زهره، و باد به‌عنوان نمادهایی برای بیان مفاهیم عمیق عرفانی استفاده می‌کند. در پایان، شعر به وحدت همه موجودات و رهایی از قیدوبندهای مادی اشاره دارد.
رده سنی: 16+ این شعر به دلیل مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از نمادهای پیچیده، برای درک کامل نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. نوجوانان و بزرگسالان بهتر می‌توانند با لایه‌های معنایی این شعر ارتباط برقرار کنند.

غزل شمارهٔ ۱۱

ای طوطیِ عیسی نَفَس، وِیْ بُلبُلِ شیرین نَوا
هین زُهره را کالیوه کُن، زان نَغمه‌هایِ جانْ فَزا

دَعویِّ خوبی کُن بیا، تا صد عَدوّ و آشِنا
با چهره‌ی چون زَعفَران، با چَشمِ تَر آید گُوا

غَم جُمله را نالان کُند، تا مَرد و زن اَفْغان کُند
که داد دِهْ ما را زِ غم، کو گشت در ظُلمْ اژدها

غَم را بِدَرّانی شِکَم، با دور باشِ زیر و بَم
تا غُلغُل اُفْتَد در عَدَم، از عدلِ تو ای خوش صَدا

ساقی تو ما را یاد کُن، صد خیک را پُر باد کُن
اَرْواح را فرهاد کُن، در عشقِ آن شیرین لِقا

چون تو سِرافیلِ دلی، زنده کُنِ آب و گِلی
در دَم زِ راهِ مُقبِلی، در گوشِ ما نَفْخه‌یْ خدا

ما همچو خَرمَن ریخته، گندم به کاه آمیخته
هین از نسیمِ بادِ جان، کَهْ را زِ گندم کُن جُدا

تا غَم به سویِ غَم رود، خُرَّم سویِ خُرَّم رَوَد
تا گِل به سویِ گِل رَوَد، تا دل بَرآید بر سَما

این دانه‌هایِ نازنین، مَحبوس مانده در زمین
در گوشِ یک باران خوش، موقوفِ یک بادِ صَبا

تا کارِ جان چون زَر شود، با دِلْبَران هم‌بَر شود
پا بود اکنون سَر شود، کَهْ بود اکنون کَهرُبا

خاموش کُن آخِر دَمی، دستور بودی گفتمی
سِرّی که نفْکَنده‌ست کَس، در گوشِ اِخْوانِ صَفا
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.