هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از حافظ، بیانگر درد عشق و جدایی است. شاعر از رنج‌های عشق و بی‌وفایی معشوق شکایت می‌کند، اما همچنان دل در گرو او دارد. او از ویرانی دل خود و سلطنت معشوق بر آن می‌گوید و با تصاویری مانند گریه نمک‌گونه و خنده شکرین، تضاد بین خود و معشوق را نشان می‌دهد. در پایان، شاعر به پیری و شاهدپرستی اشاره می‌کند و از پریشانی ادامه‌دار می‌پرسد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق و پیری نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

گزیدهٔ غزل ۴۰۱

دل ز تن بردی و در جانی هنوز
دردها دادی و درمانی هنوز

آشکارا سینه‌ام بشکافتی
همچنان در سینه پنهانی هنوز

ملک دل کردی خراب از تیغ ناز
واندرین ویرانه سلطانی هنوز

هر دو عالم، قیمت خود گفته‌ای
نرخ بالا کن که ارزانی هنوز

ما ز گریه چون نمک بگداختیم
تو ز خنده شکرستانی هنوز

جان ز بند کالبد آزاد گشت
دل به گیسوی تو زندانی هنوز

پیری و شاهدپرستی هم خوشست!
خسروا تا کی پریشانی هنوز؟
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۴۰۰
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۴۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.