۲۶۷ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۴۲۳

ابری خوشست و وقت خوش است و هوای خوش
ساقی مست داده به مستان صلای خوش

باران خوش رسید و حریفان عیش را
گشت آشنای جان و زهی آشنای خوش

بی روی خوب دل نبود خوش به هیچ جا
گل گرچه خو برو بود و باغ جای خوش

عشق بتان اگر چه بلایی است جان‌گداز
خسرو به جان و دیده خرید این بلای خوش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۴۲۲
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۴۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.