هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رنج‌ها و سختی‌های عشق و جفاهای معشوق می‌نالد. او از عشق بی‌پاسخ و دردهای ناشی از آن سخن می‌گوید و با تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، احساسات خود را بیان می‌کند. شعر پر از اندوه و حسرت است و شاعر از معشوق می‌خواهد که کمی به او توجه کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسات پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

گزیدهٔ غزل ۴۲۹

سالها خون خورده‌ام ازبخت بی سامان خویش
تا زمانی دیده‌ام روی خوش جانان خویش

از خیال او چه نالم رفت کارم زدست
من به خون خویش پروردم بلای جان خویش

ای جفا آموخته از غمزهٔ بدخوی خویش
نیکویی ناموزی آخر از رخ نیکوی خویش

روی من از اشک و رویت از صفا آیینه شد
روی خود در روی من بین روی من در روی خویش

یک دم ای آیینهٔ جان رونما تا جا کنم
برسردست خودت یا بر سر زانوی خویش

گر خیال قامتت اندر شر و شور اوفتد
سرنگون همچون خیال خود فتد در جوی خویش

گوش هندو پاره باشد ور منم هندوی تو
پاره کن گوش و مکن پاره دل هندوی خویش
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۴۲۸
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۴۳۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.