هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دیدار با یار خود سخن می‌گوید که چهره‌اش مانند خورشید می‌درخشد و همه چیز تحت تأثیر نور او قرار می‌گیرد. شاعر آرزو دارد به آسمان برود، اما یار به او می‌گوید که کلید این صعود در درون خود اوست: باید از خودگذشتگی کند و منیت را کنار بگذارد تا به تعالی برسد. در نهایت، شاعر به این درک می‌رسد که با شکستن محدودیت‌های مادی می‌تواند به آسمان عروج کند.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عرفانی و فلسفی است که درک آن ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های عمیق و پیام‌های معنوی نیازمند سطحی از بلوغ فکری است.

غزل شمارهٔ ۱۹

امروز دیدم یار را، آن رونَقِ هر کار را
می‌شُد رَوان بر آسْمان، همچون رَوانِ مُصطفی

خورشید از رویَش خَجِل، گَردونْ مُشبَّک هَمچو دل
از تابشِ او آب و گِل، اَفْزون زِ آتش در ضیا

گفتم که بِنْما نردبان، تا بَررَوَم بر آسْمان
گفتا سَرِ تو نردبان، سَر را دَرآوَر زیرِ پا

چون پایِ خود بر سَر نَهی، پا بر سَرِ اَخْتَر نَهی
چون تو هوا را بِشْکَنی، پا بر هوا نِهْ، هین بیا

بر آسْمان و بر هوا، صد رَه پدید آید تو را
بر آسْمان پَرّان شوی، هر صُبح‌دَم، همچون دُعا
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.