هوش مصنوعی:
شاعر از آمدن ناگهانی معشوق و از دست دادن تمام گلهایی که چیده بود، سخن میگوید. دیدن چهره معشوق او را دیوانه میکند و احساس میکند این صحنه را قبلاً دیده است. مردم به حال او میخندند، اما کسی نمیداند او قبلاً بر چه کسی خندیده بود.
رده سنی:
15+
متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، نیاز به درک نسبی از شعر و ادبیات فارسی دارد.
گزیدهٔ غزل ۴۶۴
بتم ناگه آمد به پیش و ز دستم
فرو ریخت همه گل که برچیده بودم
بدیدم رخش را و دیوانه گشتم
من این روز را پیش ازین دیده بودم
بخندید بر حال من خلق عالم
که داند که من بر که خندیده بودم ؟
فرو ریخت همه گل که برچیده بودم
بدیدم رخش را و دیوانه گشتم
من این روز را پیش ازین دیده بودم
بخندید بر حال من خلق عالم
که داند که من بر که خندیده بودم ؟
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۴۶۳
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۴۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.