هوش مصنوعی:
شاعر از تاریکی و تیرگی شهر در غیاب معشوق میگوید و بیان میکند که بدون او نه تنها در شهر، بلکه در تمام جهان نمیتواند زندگی کند. او معشوق را سلطان دو جهان میخواند و از زیبایی او سخن میگوید که باعث شده شاعر در شهر بدنام و رسوای مردمان شود.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
گزیدهٔ غزل ۵۰۸
باز آ که شهر بی تو تاریک و تیره باشد
در شهر بی تو نتوان والله که در جهان هم
خواهی بدیده بنشین خواهی به سینه جاکن
سلطان هر دو ملکی این زان تست وآن هم
صد منت از تو بر من کز دولت جمالت
بد نام شهر گشتم رسوای مردمان هم
در شهر بی تو نتوان والله که در جهان هم
خواهی بدیده بنشین خواهی به سینه جاکن
سلطان هر دو ملکی این زان تست وآن هم
صد منت از تو بر من کز دولت جمالت
بد نام شهر گشتم رسوای مردمان هم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۵۰۷
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۵۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.