هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلدادگی سخن می‌گوید و از درد فراق و جفای معشوق شکایت می‌کند. او از افسون زبان معشوق، ربودن دل و جان، و خرابی حال خود می‌نالد. همچنین، از بیداد معشوق اظهار رضایت می‌کند و حتی حاضر است جانش را در راه عشق ببخشد. در پایان، شاعر از غم دوری از دوستان می‌گوید و آرزوی دیدار معشوق را دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و گاه دردناک است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کاررفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و عاطفی دارد.

گزیدهٔ غزل ۵۰۷

ببستی چشم من ز افسون زبان هم
دلم بردی نه تنها بلکه جان هم

خرابم می‌کنی از رخ ز لب نیز
ازینم میکشی جانا از آن هم

ز تیر تست ما را دعوی خون
گواهی میدهد دل آن کمان هم

ز بیداد تو خورسندم همه عمر
اگر خون ریزیم راضی بدان هم

برو ای باد بوسی زن بران پای
اگرچیزی نگوید بر دهان هم

بده ساقی که من مست و خرانم
بیاله خورده‌ام رطل گران هم

غمی دارم که باد از دوستان دور
به حق دوستی کز دشمنان هم

اگر افتد قبول این جان خسرو
به بوسی می‌فروشم رایگان هم !
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۵۰۶
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۵۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.