هوش مصنوعی:
شاعر از تغییر رفتار یار خود شکایت میکند که دیگر به یاد او و روزگارش نیست و به او رحم نمیکند. او از بخت بد و ناکامی در عشق مینالد و از خدا میپرسد که چرا یارش را برای هلاکت او آفریده است. حتی دشمن از گریههای او متأثر شده، اما یارش هیچ واکنشی نشان نمیدهد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی دارد. همچنین، بیان احساسات شدید مانند ناامیدی و شکایت از روزگار ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
گزیدهٔ غزل ۵۵۸
امروز باز شکل دگر گشت یار من
یادی نکرد از من و از روزگار من
صدره فتاده بر ره خویشم بدید وهیچ
رحمت نکرد بر دل امیدوار من
مردم در انتظار کناری وی و بخت بد
ننهاد آرزوی من اندر کنار من
ایزد کجات بهر هلاک من آفرید
ای آفت دل من وآشوب کار من
دشمن بدیدگریهٔ خسرو دلش بسوخت
هرگز نگفتیش بس ای دوستدار من
یادی نکرد از من و از روزگار من
صدره فتاده بر ره خویشم بدید وهیچ
رحمت نکرد بر دل امیدوار من
مردم در انتظار کناری وی و بخت بد
ننهاد آرزوی من اندر کنار من
ایزد کجات بهر هلاک من آفرید
ای آفت دل من وآشوب کار من
دشمن بدیدگریهٔ خسرو دلش بسوخت
هرگز نگفتیش بس ای دوستدار من
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۵۵۷
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۵۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.