۲۸۶ بار خوانده شده

گزیدهٔ غزل ۵۵۸

امروز باز شکل دگر گشت یار من
یادی نکرد از من و از روزگار من

صدره فتاده بر ره خویشم بدید وهیچ
رحمت نکرد بر دل امیدوار من

مردم در انتظار کناری وی و بخت بد
ننهاد آرزوی من اندر کنار من

ایزد کجات بهر هلاک من آفرید
ای آفت دل من وآشوب کار من

دشمن بدیدگریهٔ خسرو دلش بسوخت
هرگز نگفتیش بس ای دوستدار من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۵۵۷
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۵۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.