۲۷۶ بار خوانده شده
باز آمد آنکه سوختهٔ اوست ؟ جان من
خون گشته از جفاش دل ناتوان من
هرچند بینمش هوسم بیش میشود
روزی در ین هوس رود البته جان من
ای مهر آرزوی زخسرو بتافتی
شرمت نیامد از من و اشک روان من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
خون گشته از جفاش دل ناتوان من
هرچند بینمش هوسم بیش میشود
روزی در ین هوس رود البته جان من
ای مهر آرزوی زخسرو بتافتی
شرمت نیامد از من و اشک روان من
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۵۶۰
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۵۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.