۵۰۷ بار خوانده شده
دیدم سَحَر آن شاه را، بر شاهراهِ هَلْ اَتی
در خوابِ غَفلَت بیخَبَر زو بوالْعَلیّ و بوالْعَلا
زان میْ که در سَر داشتم، من ساغَری بَرداشتم
در پیشِ او میداشتم، گفتم که ای شاه اَلصَّلا
گفتا چی است این ای فُلان؟ گفتم که خونِ عاشقان
جوشیده و صافی چو جان، بر آتشِ عشق و وَلا
گفتا چو تو نوشیدهیی، در دیگِ جان جوشیدهیی
از جان و دل نوشَش کُنم، ای باغِ اسرارِ خدا
آن دِلْبَرِ سَرمَستِ من، بِسْتَد قَدَح از دستِ من
اَنْدَرکَشیدَش همچو جان، کان بود جان را جانْ فَزا
از جان گذشته صد دَرَج، هم در طَرَب هم در فَرَج
میکرد اشارت آسْمان کِی چَشمِ بَد دور از شما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
در خوابِ غَفلَت بیخَبَر زو بوالْعَلیّ و بوالْعَلا
زان میْ که در سَر داشتم، من ساغَری بَرداشتم
در پیشِ او میداشتم، گفتم که ای شاه اَلصَّلا
گفتا چی است این ای فُلان؟ گفتم که خونِ عاشقان
جوشیده و صافی چو جان، بر آتشِ عشق و وَلا
گفتا چو تو نوشیدهیی، در دیگِ جان جوشیدهیی
از جان و دل نوشَش کُنم، ای باغِ اسرارِ خدا
آن دِلْبَرِ سَرمَستِ من، بِسْتَد قَدَح از دستِ من
اَنْدَرکَشیدَش همچو جان، کان بود جان را جانْ فَزا
از جان گذشته صد دَرَج، هم در طَرَب هم در فَرَج
میکرد اشارت آسْمان کِی چَشمِ بَد دور از شما
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.