هوش مصنوعی:
این متن عاشقانه و عرفانی، بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است که با تصاویر زیبا و استعارههای غنی مانند لشکر دل، درویش جمال، مهتاب و دیوانگی توصیف شده است. شاعر از تنهایی، اشتیاق و وصلت با معشوق سخن میگوید و در نهایت خود را آیینهای از جانها و معشوق را دیباچه دلها مینامد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
گزیدهٔ غزل ۵۷۱
آن کیست که می آید صد لشکر دل با او
درویش جمالش ما سلطان دل ما او
بی صبح شبی خواهم کورا غم خود گویم
من گویم و او خندد تنها من و تنها او
مستم زخیال او من با وی و وی بی من
یارب چه خیالست این اینجا من و آنجا او
مهتاب چه خوش بودی گر بودی و من تنها
لب برلب و رو به ررو و او با من و من با او
گویند مرا آخر دیوانگیت خوشد
دیوانه چرا نبودم ماه من و شیدا او
من خسروا و شیرین بنگر که چه شکلست این
دیباچه دلها من آیینهٔ جانها او
درویش جمالش ما سلطان دل ما او
بی صبح شبی خواهم کورا غم خود گویم
من گویم و او خندد تنها من و تنها او
مستم زخیال او من با وی و وی بی من
یارب چه خیالست این اینجا من و آنجا او
مهتاب چه خوش بودی گر بودی و من تنها
لب برلب و رو به ررو و او با من و من با او
گویند مرا آخر دیوانگیت خوشد
دیوانه چرا نبودم ماه من و شیدا او
من خسروا و شیرین بنگر که چه شکلست این
دیباچه دلها من آیینهٔ جانها او
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۵۷۰
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۵۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.