هوش مصنوعی:
این متن شعری است که درد عشق و رنجهای ناشی از آن را بیان میکند. شاعر از بیقراری، شبزندهداری، و احساسات متناقضی مانند مردن و زنده بودن سخن میگوید. همچنین، از گذر زمان و فرصتهای از دست رفته گلایه میکند و غم عشق را با حرص بخیلان مقایسه مینماید. در پایان، شاعر به ناامیدی و تسلیمناپذیری عاشق اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'مرده و زنده بودن' یا 'شبزندهداری' ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال نامفهوم یا سنگین باشد.
گزیدهٔ غزل ۶۰۵
بیکار دلی باشد کو را نبود دردی
کاهل فرسی باشد کزوی نجهد گردی
دردی که بود از عشق جانم به فدای آن
خود جان نبود شیرین بی ذوق چنان دردی
شبها منم و شمعی هم سوخته و هم مست
گه مرده و گه زنده آهی و دمی سردی
شد وقت گل و روزی فریاد که ننشینی
یک دم چو گل سرخی در پیش گل زردی
زانگه که غمت در دل چون حرص بخیلان شد
دارم همه شب چشمی چون دست جوانمردی
گفتم که غمت آخر تا چند خورد خسرو
خندید که عاشق را به زین نبود خوردی
کاهل فرسی باشد کزوی نجهد گردی
دردی که بود از عشق جانم به فدای آن
خود جان نبود شیرین بی ذوق چنان دردی
شبها منم و شمعی هم سوخته و هم مست
گه مرده و گه زنده آهی و دمی سردی
شد وقت گل و روزی فریاد که ننشینی
یک دم چو گل سرخی در پیش گل زردی
زانگه که غمت در دل چون حرص بخیلان شد
دارم همه شب چشمی چون دست جوانمردی
گفتم که غمت آخر تا چند خورد خسرو
خندید که عاشق را به زین نبود خوردی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:گزیدهٔ غزل ۶۰۴
گوهر بعدی:گزیدهٔ غزل ۶۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.