هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی‌های هنر و موسیقی، احساس غربت و همدلی بین دو هنرمند (شهریار و حبیب) می‌پردازد. تصاویر طبیعی مانند باغچه‌ی قلهک و بوی گل‌ها، همراه با مفاهیم عرفانی و هنری، فضایی روح‌نواز و الهام‌بخش خلق می‌کنند. شعر همچنین بر صفای مجلس انس و دوری از آسیب‌های اهرمنی تأکید دارد.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عرفانی، استفاده از استعاره‌های پیچیده و اشارات ادبی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، درک کامل زیبایی‌شناسی و احساس غربت نیاز به تجربه‌ی زندگی و بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۱۴ - ساز حبیب

صدای سوز دل شهریار و ساز حبیب
چه دولتی است به زندانیان خاک نصیب

به هم رسیده در این خاکدان ترانه و شعر
چو در ولایت غربت دو همزبان غریب

روان دهد به سر انگشت دلنواز به ساز
که نبض مرده جهد چون مسیح بود طبیب

صفای باغچه ی قلهک است و از توچال
نسیم همره بوی قرنفل آید و طیب

به گرد آیه ی توحید گل صحیفه ی باغ
ز سبزه چون خط زنگار شاهدان تذهیب

دو شاهدند بهشتی بسوی ما نگران
به لعل و گونه گلگون بهشت لاله و سیب

چو دو فرشته ی الهام شعر و موسیقی
روان ما شود از هر نگاهشان تهذیب

مگر فروشده از بارگاه یزدانند
که بزم ما مرسادش ز اهرمن آسیب

صفای مجلس انس است شهریارا باش
که تا حبیب به ما ننگرد به چشم رقیب
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳ - سوز و ساز
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵ - نقش حقایق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.