۴۷۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴ - ساز حبیب

صدای سوز دل شهریار و ساز حبیب
چه دولتی است به زندانیان خاک نصیب

به هم رسیده در این خاکدان ترانه و شعر
چو در ولایت غربت دو همزبان غریب

روان دهد به سر انگشت دلنواز به ساز
که نبض مرده جهد چون مسیح بود طبیب

صفای باغچه ی قلهک است و از توچال
نسیم همره بوی قرنفل آید و طیب

به گرد آیه ی توحید گل صحیفه ی باغ
ز سبزه چون خط زنگار شاهدان تذهیب

دو شاهدند بهشتی بسوی ما نگران
به لعل و گونه گلگون بهشت لاله و سیب

چو دو فرشته ی الهام شعر و موسیقی
روان ما شود از هر نگاهشان تهذیب

مگر فروشده از بارگاه یزدانند
که بزم ما مرسادش ز اهرمن آسیب

صفای مجلس انس است شهریارا باش
که تا حبیب به ما ننگرد به چشم رقیب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳ - سوز و ساز
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵ - نقش حقایق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.