هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق، جدایی، ندامت و اشتیاق به دیدار معشوق سخن می‌گوید. شاعر از وعده‌های بی‌پایان، گذر عمر و بار ندامت بر دوش خود می‌نالد و در نهایت به عشق و جنون به عنوان نشانه‌های شناخته‌شدن خود اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند ندامت و گذر عمر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۳۲ - مسافر مجنون

رفتم و بیشم نبود روی اقامت
وعده ی دیدار گو بمان به قیامت

گر تو قیامت به وعده دور نخواهی
یک نظرم جلوه کن بدان قد و قامت

بانگ اذان است و چشم مست تو بینم
در خم محراب ابروان به امامت

قصر نمازت چه ای مسافر مجنون
کعبه لیلی است قصد کن به اقامت

در همه عالم علم به عشق و جنونی
گو بشناسندت از جبین به علامت

آنچه به غفلت گذشت عمر نخواندم
عمر دگر خواهم از خدا به غرامت

پیرم و بر دوشم از ندیم جوانی
از تو چه پنهان همیشه بار ندامت

خرمن گل ها به باد رفت و به دل ها
نیش ندامت خلید و خار ملامت

شحنه ی شهری تو دست یاز به شمشیر
باری اگر شیر می کشی به شهامت

من به سلام و وداع کعبه و صحرا
صحیه زنانم که بارکن به سلامت

شمع دل شهریار شعله ی آخر
زد به سراپا که سوختن به تمامت
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱ - چشم مست
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳ - اشک شوق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.