هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از وداع با جوانی و گذر زمان سخن میگوید. او حسرت روزهای گذشته را دارد و از تأثیرات ناگوار ایام بر زندگی خود مینالد. شاعر به ناتوانی در برابر قضا و قدر آسمانی اشاره میکند و از دست دادن امیدهایش را بیان میدارد. در نهایت، او از جوانان میخواهد که در بهار عمرشان از شهریار یاد کنند که عمری را در گلستان جوانی به خوشی گذرانده است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مضامین عمیق و احساسی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. مفاهیمی مانند حسرت، گذر زمان، و قضا و قدر ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین و نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۴۱ - وداع جوانی
جوانی حسرتا با من وداع جاودانی کرد
وداع جاودانی حسرتا با من جوانی کرد
بهار زندگانی طی شد و کرد آفت ایام
به من کاری که با سرو و سمن باد خزانی کرد
قضای آسمانی بود مشتاقی و مهجوری
چه تدبیری توانم با قضای آسمانی کرد
شراب ارغوانی چاره رخسار زردم نیست
بنازم سیلی گردون که چهرم ارغوانی کرد
هنوز از آبشار دیده دامان رشک دریا بود
که ما را سینه ی آتشفشان آتشفشانی کرد
چه بود ار باز می گشتی به روز من توانائی
که خود دیدی چها با روزگارم ناتوانی کرد
جوانی کردن ای دل شیوه ی جانانه بود اما
جوانی هم پی جانان شد و با ما جوانی کرد
جوانی خود مرا تنها امید زندگانی بود
دگر من با چه امیدی توانم زندگانی کرد
جوانان در بهار عمر یاد از شهریار آرید
که عمری در گلستان جوانی نغمه خوانی کرد
وداع جاودانی حسرتا با من جوانی کرد
بهار زندگانی طی شد و کرد آفت ایام
به من کاری که با سرو و سمن باد خزانی کرد
قضای آسمانی بود مشتاقی و مهجوری
چه تدبیری توانم با قضای آسمانی کرد
شراب ارغوانی چاره رخسار زردم نیست
بنازم سیلی گردون که چهرم ارغوانی کرد
هنوز از آبشار دیده دامان رشک دریا بود
که ما را سینه ی آتشفشان آتشفشانی کرد
چه بود ار باز می گشتی به روز من توانائی
که خود دیدی چها با روزگارم ناتوانی کرد
جوانی کردن ای دل شیوه ی جانانه بود اما
جوانی هم پی جانان شد و با ما جوانی کرد
جوانی خود مرا تنها امید زندگانی بود
دگر من با چه امیدی توانم زندگانی کرد
جوانان در بهار عمر یاد از شهریار آرید
که عمری در گلستان جوانی نغمه خوانی کرد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
۱۱۵۵
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۰ - شتاب شباب
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۲ - طغرای امان
نظرها و حاشیه ها
۱۴۰۲/۱/۱۳ ۱۹:۳۳
شهریار شعر دیگه این با همین مضامین دارد جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
مریم
۱۳۹۹/۸/۲۷ ۱۱:۳۲
معنی متن ها نیست؟؟؟؟
گوهرین: با سلام و احترام. متاسفانه در حال حاضر توانایی نوشتن شرح و تفسیر بر آثار را نداریم.