هوش مصنوعی: این شعر از شهریار، طبیعت، عشق و جوانی را با تصاویر زیبا و احساسی توصیف می‌کند. شاعر از گل‌ها، سبزه‌ها، نسیم و بلبل سخن می‌گوید و به زیبایی‌های دنیا و گذرایی عمر اشاره می‌کند. همچنین، از عشق و دیدار یار و ارزش معنوی در مقابل مادیات صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند گذرایی عمر و ارزش‌های معنوی نیاز به درک بالاتری دارند.

غزل شمارهٔ ۴۵ - رؤیای جوانی

کاش پیوسته گل و سبزه و صحرا باشد
گلرخان را سر گلگشت و تماشا باشد

زلف دوشیزه گل باشد و غماز نسیم
بلبل شیفته شوریده و شیدا باشد

سر به صحرا نهد آشفته تر از باد بهار
هر که با آن سر زلفش سر سودا باشد

رستخیز چمن و شاهد و ساقی مخمور
چنگ و نی باشد و می باشد و مینا باشد

یار قند غزلش بر لب و آب آینه گون
طوطی جانم از آن پسته شکرخا باشد

لاله افروخته بر سینه مواج چمن
چون چراغ کرجی ها که به دریا باشد

این شکرخواب جوانی است که چون باد گذشت
وای از این عمر که افسانه و رؤیا باشد

گوهر از جنت عقبا طلب ای دل ورنه
خزفست آنچه که در چنته دنیا باشد

شهریاراز رخ احباب نظر باز مگیر
که دگر قسمت دیدار نه پیدا باشد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۴ - من نخواهد شد
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۶ - بهار زندانی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.