هوش مصنوعی: شاعر در این متن عاشقانه، از عشق و انتظارش برای معشوق می‌گوید. او با توصیف حالات روحی و احساسی خود، مانند بی‌قراری، خمار، و آرزوی دیدار، عمق علاقه‌اش را نشان می‌دهد. همچنین، شاعر به نقش خود به عنوان یار وفادار و فداکار اشاره می‌کند، حتی اگر معشوق از او غافل باشد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۸۱ - خمار انتظار

شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم
به جلد رهگذر اما در انتظار تو بودم

نسیم زلف تو پیچیده بود در سر و مغزم
خمار و سست ولی سخت بی قرار تو بودم

همه به کاری و من دست شسته از همه کاری
همه به فکر و خیال تو و به کار تو بودم

خزان عشق نبینی که من به هر دمی ای گل
در آرزوی شکوفائی و بهار تو بودم

اگر که دل بگشاید زبان به دعوی یاری
تو یار من که نبودی منم که یار تو بودم

چو لاله بود چراغم به جستجوی تو در دست
ولی به باغ تو دور از تو داغدار تو بودم

به کوی عشق تو راضی شدم به نقش گدائی
اگر چه شهره به هر شهر و شهریار تو بودم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۸۰ - بخفت خفته و دولت بیدار
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۸۲ - دوست ندیدم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.