هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از یادآوری یار قدیمی خود سخن می‌گوید، با وجودی که دلش از او شاد نیست. او از عهد قدیم و صحبت با حق یاد می‌کند و از خاطرات گذشته و تأثیرات یار قدیمی بر زندگی خود می‌نویسد. همچنین، شاعر از خواجه و دیوان او برای بیان حال دل خود استفاده می‌کند و از برق آه خود و روشنگران کوکبه بامداد یاد می‌کند. در پایان، شاعر از شرم شهریار در برابر طره یار قدیمی سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و اندرزهای فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و اشارات ادبی قدیمی نیاز به درک ادبی نسبتاً بالایی دارد.

غزل شمارهٔ ۱۱۷ - یاد قدیم

یادم نکرد و شاد حریفی که یاد از او
یادش بخیر گرچه دلم نیست شاد از او

با حق صحبت من و عهد قدیم خویش
یادم نکرد یار قدیمی که یاد از او

دلشاد باد آن که دلم شاد از اونگشت
وان گل که یاد من نکند یاد باد از او

حال دلم حواله به دیوان خواجه باد
یار آن زمان که خواسته فال مراد از او

من با روان خواجه از او شکوه می کنم
تا داد من مگر بستد اوستاد از او

آن برق آه ماست که پرتو کنند وام
روشنگران کوکبه بامداد از او

یاد آن زمان که گر بدو ابرو زدهای گره
از کار بسته هم گرهی می گشاد از او

شرم از کمند طره او داشت شهریار
روزی که سر به کوه و بیابان نهاد از او
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۶ - بیاد مرحوم میرزاده عشقی
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۸ - انتظار فرج
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.