هوش مصنوعی: شاعر در این متن به بیان احساسات ناشی از انتظار و هجران پرداخته و از عدم حضور معشوق شکایت می‌کند. او با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند ستاره، سپیده، شمع، مهتاب و غزال، عمق احساسات خود را نشان می‌دهد. شاعر از تنهایی، بی‌وفایی و بی‌توجهی معشوق گله می‌کند و از رنج‌های عاشقانه خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و احساسات عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های شاعرانه ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۴ - انتظار

باز امشب ای ستاره تابان نیامدی
باز ای سپیده شب هجران نیامدی

شمعم شکفته بود که خندد به روی تو
افسوس ای شکوفه خندان نیامدی

زندانی تو بودم و مهتاب من چرا
باز امشب از دریچه زندان نیامدی

با ما سر چه داشتی ای تیره شب که باز
چون سرگذشت عشق به پایان نیامدی

شعر من از زبان تو خوش صید دل کند
افسوس ای غزال غزل خوان نیامدی

گفتم به خوان عشق شدم میزبان ماه
نامهربان من تو که مهمان نیامدی

خوان شکر به خون جگر دست می دهد
مهمان من چرا به سر خوان نیامدی

نشناختی فغان دل رهگذر که دوش
ای ماه قصر بر لب ایوان نیامدی

گیتی متاع چون منش آید گران به دست
اما تو هم به دست من ارزان نیامدی

صبرم ندیده ای که چه زورق شکسته ایست
ای تخته ام سپرده به طوفان نیامدی

در طبع شهریار خزان شد بهار عشق
زیرا تو خرمن گل و ریحان نیامدی
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۳ - با روح صبا
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۵ - دیوانه و پری
نظرها و حاشیه ها
ناشناس
۱۳۹۹/۲/۱۷ ۱۰:۱۸

خوان شکر به خون جگر دست می دهد
مهمان من چرا به سر خوان نیامدی