هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از ستاره میخواهد خبر رسانی کند تا یارش از حال او آگاه شود. او از طبیب عاشقان و شکرفروش میخواهد تا به کمک او بیایند و دلش را شفا دهند. شاعر همچنین از دشمنان خود میگوید و بیان میکند که در عشق، دشمنانش نیز به او توجهی ندارند. او از گل و طبیعت نیز برای بهبود حال خود کمک میخواهد.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به دشمنی و مفاهیم پیچیدهتر عشق و طبیعت، آن را مناسب برای سنین بالاتر میکند.
غزل شمارهٔ ۱۰۴
خَبَر کُن ای ستاره یارِ ما را
که دریابد دل خونْ خوارِ ما را
خَبَر کُن آن طَبیبِ عاشقان را
که تا شَربَت دَهَد بیمارِ ما را
بِگو شِکَّرفروشِ شِکَّرین را
که تا رونَق دَهَد بازارِ ما را
اگر در سِرّ بِگَردانی دلِ خود
نه دشمن بِشْنَود اسرارِ ما را؟
پَس اَنْدَر عشقْ دشمن کام گردم
که دشمن مینَپُرسَد کارِ ما را
اگر چه دشمنِ ما جان ندارد
بِسوزان جانِ دشمن دارِ ما را
اگر گِل بر سَرَسْتَت تا نشویی
بیار و بِشْکُفان گُلزارِ ما را
بیا ای شَمسِ تبریزیِّ نَیِّر
بِدان رُخ نور دِهْ دیدارِ ما را
که دریابد دل خونْ خوارِ ما را
خَبَر کُن آن طَبیبِ عاشقان را
که تا شَربَت دَهَد بیمارِ ما را
بِگو شِکَّرفروشِ شِکَّرین را
که تا رونَق دَهَد بازارِ ما را
اگر در سِرّ بِگَردانی دلِ خود
نه دشمن بِشْنَود اسرارِ ما را؟
پَس اَنْدَر عشقْ دشمن کام گردم
که دشمن مینَپُرسَد کارِ ما را
اگر چه دشمنِ ما جان ندارد
بِسوزان جانِ دشمن دارِ ما را
اگر گِل بر سَرَسْتَت تا نشویی
بیار و بِشْکُفان گُلزارِ ما را
بیا ای شَمسِ تبریزیِّ نَیِّر
بِدان رُخ نور دِهْ دیدارِ ما را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.