۳۱۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۸

برخیز و برافروز هلا قبلهٔ زردشت
بنشین و برافگن شکم قاقم بر پشت

بس کس که به زردشت نگروید و کنون باز
ناکام کند روی سوی قبلهٔ زردشت

بس سرد نپایم که مرا آتش هجران
آتشکده کرد این دل و این دیده چو چرخشت

گر دست نهم بر دل از سوختن دل
انگشت شود بی‌شک در دست من انگشت

ای روی تو چون باغ و همه باغ بنفشه
خواهم که بنفشه چنم از زلف تو یک مشت

آنکس که ترا کشت، ترا کشت و مرا زاد
و آنکس که مرا زاد مرا زاد و ترا کشت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.