هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تجربیات زندگی خود می‌گوید که چگونه با وجود رنج‌های بسیار، از آلودن جان پاک خود به هوا و هوس پرهیز کرده و به طمع آسایش، رنج بر خود نیفزوده است. در پایان، با رسیدن اجل، از دنیا رفته و به آرامش رسیده است. او از ناشناخته بودن مقصد نهایی خود سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای کودکان دشوار بوده و更适合 برای نوجوانان و بزرگسالان است که توانایی تحلیل و تفکر در مورد مفاهیم زندگی و مرگ را دارند.

شمارهٔ ۱۲۶

چند روزی درین جهان بودم
بر سر خاک باد پیمودم

بدویدم بسی و دیدم رنج
یک شب از آز خویش نغنودم

نه یکی را بخشم کردم هجو
نه یکی را به طمع بستودم

به هوا و به شهوت نفسی
جان پاکیزه را نیالودم

هر زمانی به طمع آسایش
رنج بر خویشتن نیفزودم

و آخرم چون اجل فراز آمد
رفتم و تخم کشته بدرودم

یار شد گوهرم به گوهر خویش
باز رستم ز رنج و آسودم

من ندانم که من کجا رفتم
کس نداند که من کجا بودم
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.