هوش مصنوعی:
شاعر در این متن خود را فردی فقیر و ناامید توصیف میکند که از طمعکاران و میخواران دوری میجوید. او از قبلهٔ نیکوکاران (احتمالاً معشوق یا خدا) درخواست میکند تا مانند خورشید امید را به آسمان زندگیاش بتاباند و مانند باران، خشکسالی نیازش را سیراب کند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده مانند 'طراران'، 'میخواران' و 'خشکسال نیاز' برای مخاطبان کمسنوسال ممکن است نامفهوم باشد.
شمارهٔ ۱۳۹
منم آن مفلسی که کیسهٔ من
ندهد شادیی به طراران
سیم در دست من نگیرد جای
چون خرد در دماغ می خواران
مستی از صحبتم بپرهیزد
همچو خواب از دو چشم بیماران
من چنین آزمند نومیدم
از تو ای قبلهٔ نکوکاران
کافتاب امید را به فلکی
خشکسال نیاز را به باران
ندهد شادیی به طراران
سیم در دست من نگیرد جای
چون خرد در دماغ می خواران
مستی از صحبتم بپرهیزد
همچو خواب از دو چشم بیماران
من چنین آزمند نومیدم
از تو ای قبلهٔ نکوکاران
کافتاب امید را به فلکی
خشکسال نیاز را به باران
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴۰
نظرها و حاشیه ها
هاله رحمانی
۱۴۰۲/۱۰/۸ ۱۷:۰۹
بیت آخر، وزنش ایراد دارد. شاید اینطور بشود خواند:
کافتاب امید را به فلک
خشکسال نیاز را باران