هوش مصنوعی: شاعر پسری را می‌بیند که قبایی پوشیده و از او دعوت می‌کند تا نزدش بیاید. پسر پاسخ می‌دهد که دیر کرده و نمی‌آید. شاعر اصرار می‌کند و به او می‌گوید که دیر کردن در جایی که پول و گروگان در کار است، معنایی ندارد. شاعر خود را مست و پسر را نشسته و آرام توصیف می‌کند و در نهایت می‌گوید که پسر فتنه‌انگیز است و او (شاعر) مانند عَلَمی برپاست.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و تمثیلی است که درک آن نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۱۷۲

پسری دیدم پوشیده قبای
گفتم او را که به نزدیک من آی

گفت من دیر بمانم نایم
گفتم او را که بیا ژاژ مخای

دیر کی مانی جایی که بود
سیم در دست و گروگان در پای

من اگر ایستاده‌ام مسته
خویشتن گر نشسته‌ای مستای

زان که تو فتنه‌ای و من علمم
تو نشسته بهی و من بر پای
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.