هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که از ساقی می‌خواهد تا بادهٔ بقا را از خم قدیم بریزد و به مستیان بدهد. شعر به مفاهیمی مانند بیداری روح، عشق الهی، و ارتباط با عالم غیب اشاره دارد. شاعر از ساقی می‌خواهد تا با باده‌ای که از چشم‌های مستش می‌ریزد، جان‌ها را به وجد آورد و آن‌ها را به سوی عشق الهی هدایت کند. در پایان، شاعر به شمس تبریز اشاره می‌کند و از او به عنوان منبع نور و روشنایی یاد می‌کند.
رده سنی: 18+ این متن حاوی مفاهیم عمیق عرفانی و معنوی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۳۰

بیدار کنید مَستیان را
از بَهرِ نَبیذِ هَمچو جان را

ای ساقیِ بادهٔ بَقایی
از خُمّ قدیم گیر آن را

بر راهِ گِلو گُذَر ندارد
لیکِن بِگُشایَد او زبان را

جان را تو چو مَشک ساز ساقی
آن جانِ شریفِ غَیب دان را

پَس جانبِ آن صَبوحیان کَش
آن مَشکِ سَبُک دلِ گِران را

وَزْ ساغَرهایِ چَشمِ مَستَت
دَردِه تو فُلانِ بِنْ فُلان را

از دیده به دیده باده‌یی دِهْ
تا خود نشود خَبَر دَهان را

زیرا ساقی چُنان گُذارَد
اَنْدَر مَجلِس میِ نَهان را

بِشْتاب که چَشمْ ذَرّه ذَرّه
جویا گشته‌ست آن عِیان را

آن نافه مُشک را به دست آر
بِشْکاف تو نافِ آسْمان را

زیرا غَلَباتِ بویِ آن مُشک
صَبری بِنَهِشْت یوسُفان را

چون نامه رَسید سَجده‌یی کُن
شَمسِ تبریزِ دُرفَشان را
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.