۸۹۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۰

دَردِ ما را در جهان دَرمان مَبادا بی‌شما
مرگْ بادا بی‌شما و جان مَبادا بی‌شما

سینه‌هایِ عاشقان جُز از شما روشن مَباد
گُلْبُنِ جان‌هایِ ما خندان مَبادا بی‌شما

بِشْنو از ایمان که می‌گوید به آوازِ بلند
با دو زُلفِ کافِرَت کایْمان مَبادا بی‌شما

عقلْ سُلطانِ نَهان و آسْمان چون چَتْرِ او
تاج و تَخت و چَترِ این سُلطان مَبادا بی‌شما

عشق را دیدم میانِ عاشقان ساقی شُده
جانِ ما را دیدنِ ایشان مَبادا بی‌شما

جان‌هایِ مُرده را ای چون دَمِ عیسی شما
مُلْکِ مصر و یوسُفِ کَنْعان مَبادا بی‌شما

چون به نَقدِ عشقِ شَمسُ الدّینِ تبریزی خوشَم
رُخ چو زَر کردم بِگُفتم کان مَبادا بی‌شما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.