۳۹۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۴۴

عَقل دَریابَد تو را، یا عشق یا جانِ صَفا؟
لوحِ مَحْفوظَت شِناسَد، یا مَلایک بر سَما؟

جِبْرِئیلَت خواب بینَد، یا مَسیحا یا کَلیم؟
چَرخ شاید جایِ تو، یا سِدره‌ها یا مُنتَها؟

طورِ موسی بارها خون گشت، در سودایِ عشق
کَزْ خداوند شَمسِ دین اُفْتَد به طور اَنْدَر صَدا

پَرِ در پَرّ بافته، رَشکِ اَحَد گِردِ رُخَش
جانِ اَحمَد نَعره زَن از شوقِ او واشَوْقَنا

غیرت و رَشکِ خدا،آتش زَنَد انَدْرَ دو کَوْن
گَر سَرِ مویی زِ حُسْنَش، بی‌حِجاب آید به ما

از وَرایِ صد هزاران پَرده حَسنَش تافته
نَعره‌ها در جان فُتاده مَرحَبا شَهْ مَرحَبا

سَجدهٔ تبریز را خَم درشُده سَروِ سَهی
غاشیه‌یْ تبریز را بَرداشته، جانِ سَها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.