هوش مصنوعی: این متن یک شعر ستایش‌آمیز و مدحی است که به تمجید از شخصیتی والا و قدرتمند می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر و استعاره‌های زیبا، عظمت و تأثیر این شخصیت را در جهان و تاریخ توصیف می‌کند. همچنین، به مفاهیمی مانند عدالت، ظلم‌ستیزی، هنر و صنعت اشاره دارد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از واژه‌ها و ترکیبات قدیمی نیاز به دانش ادبی بیشتری دارند.

شمارهٔ ۱۰۳ - این قطعه را در واقعهٔ حبس خویش گفته

بهشت صدرا تا دولت تو در دربست
بر آستان تو درهای آسمان بگشاد

قریشی هدی از رایت تو کرد شرف
یمانی ظفر از تیغ تو گرفت نژاد

به بارگاه تو دامن کشان رسید انصاف
ز درگه تو گریبان دریده شد بیداد

سپهر مهرهٔ بازوی بندگان تو گشت
از آن قبل ز قبول فنا شده است آزاد

سیه سپید جهان گوئی از دوات تو خاست
که صورت شب و روز آمد آبنوس نهاد

به یاد حضرت تو یوسفان مصر سخن
مدام جام معانی کشند تا بغداد

ز بود بنده و نابود او چه برخیزد
کجا رضای تو نبود، نبود و بود مباد

رضای خاطر من چون توئی تواند جست
که آب و دانهٔ سیمرغ جم تواند داد

خدایگان سپهر آستان نکو داند
که در جهان سخن بنده بی‌نظیر افتاد

در آن مبین که ز پشت دروگری زاده است
کجا خلیل پیمبر ه از دروگر زاد

ز بنده بوی برند آن و این در این صنعت
اگرچه موی برند این و آن در این بنیاد

در آن چه عیب که از سرب بشکند الماس
هنر در آن، که ز الماس بشکند پولاد

بدل من آمدم اندر جهان سنائی را
بدین دلیل پدر نام من بدیل نهاد

دهان دهر به گوهر چنان بیاکندم
که ره نبود نفس را که گویدم فریاد

به باغ خاطر من خواه تازه نخل سخن
ز خشک بید هر افسرده‌ای چه اری یاد

ز نخل، میوه توان چید چون بیازی دست
ز بید کرم توان یافت چون بجنبد باد

اگر جهان من از غم کهن شده است رواست
جهان به مدح تو تازه کنم بقای تو باد

دلی که مدح تو سازد شکسته به که درست
چو جای گنج سگالی خراب به کاباد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۴ - در دعای مادر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.