۴۰۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۵۷

ای هَوَس‌هایِ دِلَم، باری بیا، رویی نِما
ای مُراد و حاصِلَم، باری بیا، رویی نِما

مُشکل و شوریده‌اَم، چون زُلفِ تو، چون زُلفِ تو
ای گُشادِ مُشکِلَم، باری بیا، رویی نِما

از رَه و مَنْزِل مَگو، دیگر مَگو، دیگر مَگو
ای تو راه و مَنْزِلَم، باری بیا، رویی نِما

دَررُبودی از زمین یک مُشتْ گِل، یک مُشتْ گِل
در میانِ آن گِلَم، باری بیا، رویی نِما

تا زِ نیکی وَزْ بَدی من واقِفَم، من واقِفَم
از جَمالَت غافِلَم، باری بیا، رویی نِما

تا نَسوزَد عقلِ من در عشقِ تو، در عشقِ تو
غافِلَم نی عاقِلَم، باری بیا، رویی نِما

شَهْ صَلاحُ الدّین که تو هم حاضری، هم غایبی
ای عُجوبه واصِلَم، باری بیا، رویی نِما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.