۳۰۶ بار خوانده شده
هر کجا از خجندیان صدری است
ز آتش فکرت آب میچکدش
خاصه صدر الهدی جلال الدین
کز سخن در ناب میچکدش
آتش موسی آیدش ز ضمیر
و آب خضر از خطاب میچکدش
فکر و نطقش چو نکهت لب دوست
ز آتش تر گلاب میچکدش
مار زرینش نوش مهره دهد
چون عبیر از لعاب میچکدش
حاسدش آسیاست کز دامن
آب چون آسیاب میچکدش
آسمانی است کز گریبان آب
بر زمین خراب میچکدش
به لسانش نگر که چون بلسان
روغن دیر یاب میچکدش
خور ز رشک کفش به تب لرزه است
که خوی تب ز تاب میچکدش
شب رخ چرخ پر خوی است مگر
که آن خوی از افتاب میچکدش
گفت مدحی مرا که از هر حرف
همه در خوشاب میچکدش
موکب ابر چون به شوره رسد
قطرها بر سراب میچکدش
باد نوروز چون رسد بر گل
شهد تر چون شراب میچکدش
نم شبنم به گل رسد شبها
هم نمی بر سداب میچکدش
بکر طبعش نقاب هندی داشت
کب حسن از نقاب میچکدش
سبزهٔ سر نهاده عرض دهد
هر نمی کز سحاب میچکدش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
ز آتش فکرت آب میچکدش
خاصه صدر الهدی جلال الدین
کز سخن در ناب میچکدش
آتش موسی آیدش ز ضمیر
و آب خضر از خطاب میچکدش
فکر و نطقش چو نکهت لب دوست
ز آتش تر گلاب میچکدش
مار زرینش نوش مهره دهد
چون عبیر از لعاب میچکدش
حاسدش آسیاست کز دامن
آب چون آسیاب میچکدش
آسمانی است کز گریبان آب
بر زمین خراب میچکدش
به لسانش نگر که چون بلسان
روغن دیر یاب میچکدش
خور ز رشک کفش به تب لرزه است
که خوی تب ز تاب میچکدش
شب رخ چرخ پر خوی است مگر
که آن خوی از افتاب میچکدش
گفت مدحی مرا که از هر حرف
همه در خوشاب میچکدش
موکب ابر چون به شوره رسد
قطرها بر سراب میچکدش
باد نوروز چون رسد بر گل
شهد تر چون شراب میچکدش
نم شبنم به گل رسد شبها
هم نمی بر سداب میچکدش
بکر طبعش نقاب هندی داشت
کب حسن از نقاب میچکدش
سبزهٔ سر نهاده عرض دهد
هر نمی کز سحاب میچکدش
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۵ - در رثاء جمال الدین ابوجعفر محمدبن علی بن منصور اصفهانی وزیر قطب الدین صاحب موصل
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۷ - در مرثیهٔ وحید الدین پسر عم خود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.