هوش مصنوعی: این متن به موضوع گذرایی زندگی و فانی بودن دنیا می‌پردازد. شاعر از بی‌خبری انسان از سفر طولانی زندگی، رفتن عزیزان و غفلت انسان از حقیقت وجودی خود سخن می‌گوید. او اشاره می‌کند که هرچه در دنیا جمع کنیم، در نهایت فقط کفن را با خود می‌بریم و خانه اصلی ما گورستان است. در پایان، شاعر از خداوند طلب بخشش و کمک می‌کند و از لطف و کرم الهی برای عاقبت نیکو درخواست می‌نماید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و ممکن است باعث سردرگمی یا اضطراب شود. همچنین، موضوع مرگ و فانی بودن دنیا نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۷۳

وقت آن است کز این دار فنا درگذریم
کاروان رفته و ما بر سر راه سفریم

زاد ره هیچ ندانیم چه تدبیر کنیم
سفری دور و دراز است ولی بی‌خبریم

پدر و مادر و فرزند و عزیزان رفتند
وه چه ما غافل و مستیم و چه کوته نظریم

دم‌بدم می‌گذرند از نظر ما یاران
اینقدر دیده نداریم که بر خود نگریم

خانه و خانقه و منزل ما زیر زمین
ما به تدبیر سرا ساختن و بام و دریم

گر همه مملکت و مال جهان جمع کنیم
لیک جز پیرهن گور ز دنیا نبریم

خانهٔ اصلی ما گوشهٔ گورستان است
خرم آن روز که این رخت بر آن خانه بریم

پادشاها تو کریمی و رحیمی و غفور
دست ما گیر که درماندهٔ بی‌بال و پریم

یارب از لطف و کرم عاقبت خاقانی
خیر گردان تو که ما در طلب خواب و خوریم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.