هوش مصنوعی: این شعر از خاقانی شروانی، شاعر بزرگ فارسی، بیانگر روحیه‌ی بلندپروازانه، اعتماد به نفس و بی‌نیازی شاعر از دنیا است. او خود را با عناصر طبیعی مانند آفتاب و دریا مقایسه می‌کند و برتری خود را بر سرنوشت و زمانه نشان می‌دهد. شاعر از قناعت و فقر معنوی خود سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که گنج واقعی در بی‌نیازی است. همچنین، او به هنر و توانایی خود در سخنوری اشاره می‌کند و خود را برتر از دیگران می‌داند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، استفاده از صنایع ادبی پیچیده و اشارات تاریخی و اساطیری ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

شمارهٔ ۲۸۸

کمین گشادن دهر و کمان کشیدن چرخ
برای چیست؟ ندانی برای کینهٔ من

ز نوک ناوک این ریمن خماهن فام
هزار چشمه چو ریماهن است سینهٔ من

من آفتابم سایه نیم که گم کندم
چو گم کند به کف آرد دگر قرینهٔ من

نه نه به بحر درم بر فلک کمان نکشم
که سرنگون چو کمانه کند سفینهٔ من

اگر قناعت مال است گنج فقر منم
که بگذرد فلک و نگذرد خزینهٔ من

به دخل و خرج دلم بین بدان درست که هست
خراج هر دو جهان یک شبه هزینهٔ من

چو خاتم ار همه تن چشم شد دلم چه عجب
که حسبی الله نقش است بر نگینهٔ من

چو آبگینه دلی بشکنم به سنگ طمع
که جام جم کند ایام از آبگینهٔ من

به کلبتینم اگر سر جدا کنی چون شمع
نکوبد آهن سرد طمع گزینهٔ من

همای همت خاقانی سخن رانم
که هیچ خوشه نگردد برای چینهٔ من
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸۹ - در هجو
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.