هوش مصنوعی: شاعر در این متن از آرزوها و افسوس‌های خود می‌گوید. او بیان می‌کند که اگر آزاد بود، نیازمند نبود، قناعت می‌داشت، ادب را می‌پروراند، در عزلت می‌ماند، گوهر وجودش را می‌ستود، و از فراق رنج نمی‌برد، غم و اندوهی نداشت. این متن سرشار از حسرت و تأمل در زندگی و انتخاب‌های گذشته است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند حسرت و اندوه نیاز به بلوغ فکری برای درک کامل دارند.

شمارهٔ ۳۱۷

گر به دل آزاد بودمی چه غمستی
عقدهٔ سودا گشودمی چه غمستی

غم همه ز آن است کشنای نیازم
گر نه نیاز آزمودمی چه غمستی

گر به مشامی که بوی آز شنودم
بوی قناعت نودمی چه غمستی

تخم ادب کاشتم دریغ درودم
گر بر دولت درودمی چه غمستی

این که خرد را در ملوک نمودم
گر در عزلت نمودمی چه غمستی

بد گهران را ستودم از گهر طبع
گر گهری را ستودمی چه غمستی

سرمهٔ عیسی که خاک چشم حواری است
گر جهت خر نسودمی چه غمستی

گر ز پی ساز کار در الف آز
سین سلامت فزودمی چه غمستی

لاف پلنگی زنم و گرنه چو گربه
لقمهٔ دونان ربودمی چه غمستی

بخت غنود و به درد دل نغنودم
گر به فراقت غنودمی چه غمستی

گفتی خاقانیا به شاهد و می‌کوش
گر من ازین دست بودمی چه غمستی
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.