۴۶۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴۶ - در مرثیهٔ اهل بیت خود

چشمهٔ خون ز دلم شیفته‌تر کس را نی
خون شو ای چشم که این سوز جگر کس را نی

تنم از اشک به زر رشتهٔ خونین ماند
هیچ زر رشته ازین تافته‌تر کس را نی

هیچ کس عمر گرامی نفروشد به عدم
سر این بیع مرا هست اگر کس را نی

درد دل بر که کنم عرضه که درمان دلم
کیمیائی است کز او هیچ اثر کس را نی

آن جگر تر کن من کو که ز نادیدن او
خشک آخورتر ازین دیدهٔ تر کس را نی

غم او بر دل من پردهٔ زنگاری بست
کس چو داند که بر این پرده گذر کس را نی

آه و دردا که چراغ من تاریک بمرد
باورم کن که ازین درد بتر کس را نی

غلطم من که چراغی همه کس را میرد
لیک خورشید مرا مرد و دگر کس را نی

دل خاقانی ازین درد درون پوست بسوخت
وز برون غرقهٔ خون گشت خبر کس را نی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۷ - در هجو رشید الدین وطواط
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.