۳۰۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶۱

نیست سالم دو ده ولی به سخن
نه فلک یک جوان ندیده چو من

لیکن ار فضل هست، دولت نیست
فضل بی‌دولت اسم بی‌معنی است

گرچه طعنم زنند مشتی دون
چه توان کرد؟ الجنون فنون

کین نجویم گر آن دراز شود
طعنه‌شان خود به عکس باز شود

کان صفت کوه را تواند بود
کز صدا باز گوید آنچه شنود

آن صدا را تو زو چه پنداری
جز گران جانی و سبکساری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۰ - در هجو یکی از وزرای شروان‌شاه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.