هوش مصنوعی:
این متن شعری عرفانی است که به زیبایی به مفاهیمی مانند لطف و رحمت الهی، رقص عرفانی، شکرگزاری و زندگی پس از مرگ میپردازد. شاعر از لطف خداوند و تأثیر آن بر زندگی انسانها سخن میگوید و به رقص عرفانی به عنوان نمادی از شادی و شکرگزاری اشاره میکند. همچنین، به مفاهیم عمیقی مانند زندگی در رحم، مرگ و زندگی پس از مرگ پرداخته شده است.
رده سنی:
18+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم دینی و عرفانی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند زندگی پس از مرگ و رقص عرفانی ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده و نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۱۸۶
ای میرِآب بُگْشا آن چَشمهٔ رَوان را
تا چَشمها گُشایَد، زِاشْکوفه بوستان را
آبِ حَیاتِ لُطفَت، در ظُلْمَتِ دو چَشم است
زان مَردُمک چو دریا کردهست دیدگان را
هرگز کسی نَرَقصد تا لُطفِ تو نبیند
کَنْدَر شِکَم زِ لُطفَت، رَقص است کودکان را
اَنْدَر شِکَم چه باشد، وَنْدَر عَدَم چه باشد؟
کَنْدَر لَحَد زِ نورَت، رَقص است استخوان را
بر پَردههایِ دنیا، بسیار رَقص کردیم
چابُک شوید یاران، مَر رَقصِ آن جهان را
جانها چو میبِرَقصد، با کُندهایِ قالَب
خاصه چو بِسْکُلانَد این کُندهٔ گران را
پَس زَاوَّلِ وَلادت، بودیم پایْ کوبان
در ظُلْمَتِ رَحِمها، از بَهرِ شُکرِ جان را
پس جُمله صوفیانیم، از خانَقَه رسیده
رَقصان و شُکْرگویان، این لوتِ رایگان را
این لوت را اگر جانْ، بِدْهیم رایگان است
خود چیست جانِ صوفی، این گنجِ شایگان را؟
چون خوانِ این جهان را، سَرپوشْ آسْمان است
از خوانِ حَق چه گویم، زَهره بُوَد زبان را؟
ما صوفیانِ راهیم، ما طَبلْ خوارِ شاهیم
پاینده دار یا رَب، این کاسه را و خوان را
در کاسههایِ شاهان، جُز کاسه شُسْتِ ما نی
هر خام دَرنیابَد این کاسه را و نان را
از کاسههایِ نِعمَت، تا کاسهٔ مُلَوَّث
پیشِ مگس چه فرق است، آن نَنگِ میزبان را؟
وان کَس که کَس بُوَد او، ناخورده و چَشیده
گَهْ میگَزَد زبان را، گَهْ میزَنَد دَهان را
تا چَشمها گُشایَد، زِاشْکوفه بوستان را
آبِ حَیاتِ لُطفَت، در ظُلْمَتِ دو چَشم است
زان مَردُمک چو دریا کردهست دیدگان را
هرگز کسی نَرَقصد تا لُطفِ تو نبیند
کَنْدَر شِکَم زِ لُطفَت، رَقص است کودکان را
اَنْدَر شِکَم چه باشد، وَنْدَر عَدَم چه باشد؟
کَنْدَر لَحَد زِ نورَت، رَقص است استخوان را
بر پَردههایِ دنیا، بسیار رَقص کردیم
چابُک شوید یاران، مَر رَقصِ آن جهان را
جانها چو میبِرَقصد، با کُندهایِ قالَب
خاصه چو بِسْکُلانَد این کُندهٔ گران را
پَس زَاوَّلِ وَلادت، بودیم پایْ کوبان
در ظُلْمَتِ رَحِمها، از بَهرِ شُکرِ جان را
پس جُمله صوفیانیم، از خانَقَه رسیده
رَقصان و شُکْرگویان، این لوتِ رایگان را
این لوت را اگر جانْ، بِدْهیم رایگان است
خود چیست جانِ صوفی، این گنجِ شایگان را؟
چون خوانِ این جهان را، سَرپوشْ آسْمان است
از خوانِ حَق چه گویم، زَهره بُوَد زبان را؟
ما صوفیانِ راهیم، ما طَبلْ خوارِ شاهیم
پاینده دار یا رَب، این کاسه را و خوان را
در کاسههایِ شاهان، جُز کاسه شُسْتِ ما نی
هر خام دَرنیابَد این کاسه را و نان را
از کاسههایِ نِعمَت، تا کاسهٔ مُلَوَّث
پیشِ مگس چه فرق است، آن نَنگِ میزبان را؟
وان کَس که کَس بُوَد او، ناخورده و چَشیده
گَهْ میگَزَد زبان را، گَهْ میزَنَد دَهان را
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.