هوش مصنوعی: شاعر در این متن از پاک کردن افکار فلسفی و جایگزینی آن با عشق و زیبایی یوسف (نماد زیبایی و کمال) سخن می‌گوید. او بیان می‌کند که برای رسیدن به حقیقت و سجده واقعی، باید از توصیف ناتوان بود. نور و روشنایی در این شعر نماد حقیقت و معرفت است که در هر لحظه به موجودات نور می‌بخشد. شاعر همچنین به وحدت وجود اشاره می‌کند و بیان می‌دارد که همه چیز از اوست و اوست که همه چیز را به سوی خود می‌کشد.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با مفاهیم انتزاعی دارد. همچنین، استفاده از نمادها و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۱۸۷

از سینه پاک کردم، افکارِ فلسفی را
در دیده جایْ کردم، اشکالِ یوسُفی را

نادِر جَمال باید کَنْدَر زبان نیاید
تا سَجده راست آید، مَر آدمِ صَفی را

طوری چگونه طوری، نوری چگونه نوری
هر لحظه نور بَخْشد، صد شمعِ مُنْطَفی را

خورشید چون بَرآیَد، هر ذَرّه رو نِمایَد
نوری دِگَر بِبایَد، ذَرّاتِ مُخْتَفی را

اصلِ وجودها او، دریایِ جودها او
چون صید می‌کُند او، اشیاءِ مُنْتَفی را
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.