هوش مصنوعی: این شعر در مدح و ستایش یک شخصیت بلندمرتبه است که به او منصب شاهی و جایگاه‌های والا نسبت داده شده است. شاعر با استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های زیبا، مانند یوسف و زندان، یونس و ماهی، و دیگر نمادها، عظمت و جایگاه این شخصیت را توصیف می‌کند. همچنین، شعر به موضوعاتی مانند تقدیر، عظمت الهی، و رابطه‌ی شاعر با این شخصیت می‌پردازد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است و استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند تقدیر و رابطه‌ی انسان با عظمت الهی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۲ - در عذر نارفتن عیادت و مدح صدر معظم مجدالدین ابوالحسن عمرانی

ای بر سر کتاب ترا منصب شاهی
منشی فلک داده بر این قول گواهی

جاه تو و اقطاع جهان یوسف و زندان
ذات تو و تجویف فلک یونس و ماهی

ناخورده مسیر قلمت وهن توقف
نادیده نظام سخنت ننگ تناهی

نفس تو نفیس است در آن مرتبه کو هست
بل نسخهٔ ماهیت اشیاست کماهی

زلف خط مشکین تو یک حلقه ندارد
بی‌رایحهٔ خاصه ز اسرار الهی

با جذبهٔ نوک قلم کاه‌ربایت
پذرفته هیولای سخن صورت کاهی

چون رایت سلطان ضمیر تو بجنبد
تقدیر براند به اثر بر چو سپاهی

خصم ار به کمال تو تبشه نکند به
خضرای دمن می‌چه‌کند مهر گیاهی

معلوم شد از عارضهٔ تو که کسی نیست
بر چرخ سراسیمه مگر مخطی و ساهی

خوش باش که سیاره بر احرار نهد بند
یاد آر ز سیاره و از یوسف چاهی

گفتی که مرا رشته چو در جنس تکسر
گم کرد سر رشتهٔ صحبت ز تباهی

بودند بر من همه اصحاب مناصب
وز جنس شما تا که به اصحاب ملاهی

الا تو و دانی که زیانیت نبودی
از پرسش من بنده نه مالی و نه جاهی

بالله که به جان خدمت میمون تو خواهم
وز لطف تو دانم که مرا نیز تو خواهی

لیکن ز وجود و عدم من چه گشاید
گر باشم و گر نه نه فزایی و نه کاهی

ای رای تو آن روز که از غیرت او صبح
هر روز ز نو جامه بدرد ز پگاهی

من چون رسم اندر شب حرمان به تو آخر
تا ضد سپیدی بود ای خواجه سیاهی

تا از ستم انصاف پناهیست چنان باد
حال تو که در عمر به غیری نه پناهی

لایق به کمال تو همین دید که تا حشر
کی بر سر کتاب ترا منصب شاهی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۱ - در مدح صدر کمال‌الدین عارض
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۳ - در مدح عمادالدین پیروزشاه عادل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.