هوش مصنوعی: شاعر در این متن از بزرگی یاد می‌کند که دین یزدان را به او نسبت داده و خود را بنده‌ای می‌داند که از سوی خداوند میوه و گوشت دریافت کرده است. او از نبود میوه در فصل و باقی ماندن گوشت سخن می‌گوید و سپس به گفت‌وگو با گوسفندی می‌پردازد که کاه نمی‌خورد و جو می‌خواهد. شاعر در نهایت از کمال دین مسعود و بخشندگی او یاد می‌کند و از خداوند می‌خواهد که به او کرم و ایستادگی عطا کند.
رده سنی: 16+ این متن به دلیل استفاده از زبان و مفاهیم پیچیده‌ی شعر کلاسیک فارسی و همچنین مضامین مذهبی و اخلاقی، برای کودکان قابل درک نیست و بیشتر مناسب نوجوانان و بزرگسالانی است که با ادبیات کلاسیک فارسی آشنایی دارند.

شمارهٔ ۴۷ - در طلب جو این قطعه فرموده

ای بزرگی که دین یزدان را
لقبت صد کمال نو دادست

دان که من بنده را خداوندی
میوه و گوشتی فرستادست

میوه در ناضج اوفتاد و کسی
اندر این فصل میوه ننهادست

گوشتی ماند و من درین ماندم
زانکه رعنا و محتشم زادست

لبش آهنگ کاه می‌نکند
چه عجب نه لبش ز بیجادست

گفتم ای گوسفند کاه بخور
کز علفها همینت آمادست

گفت جو، گفتمش ندارم، گفت
در کدیه خدای بگشادست

گفتمش آخر از که خواهم جو
اینت محنت که با تو افتادست

گفت خواه از کمال دین مسعود
که ولی نعمتی بس آزادست

منعما مکرما درین کلمات
کین زبان بسته‌ام زبان دادست

به کرم ایستادگی فرمای
کز شره بر دو پای استادست
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶ - بیگاه به حضرت رفت در عذر آن گوید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.